وصیت نامه شهید علی ضیاالدینی

و پر از گناه را از نور خود روشن نمود آرزویم این بود حق خود را به اسلام و شهدای راه حق ادا نمایم. یک دفعه صدای هل من ناصر ینصرنی یاران و برادران رزمنده بلند شد، وقتی که این صداها را شنیدم خداوند متعال را شکر و سپاس  نمودم که من به آرزوی خود رسیدم که می توانم اعزام به جبهه شوم تا در کنار رزمندگان عزیز قرار بگیرم خدایا تو را می خوانم به حق خون پاک سردار شهیدان امام حسین(ع)، رهبر انقلاب را در پناه امام زمان حفظ نگهدار. خدایا تو را می خوانم به پهلوی شکسته فاطمه زهرا و خون پاک طفل شش ماهه امام حسین(ع) من را از شهیدان راه حق قرار بده ای امام حسین تو را قسم می دهم به جان علی اکبرت از فرزند عزیزت مهدی موعود فرمانده سپاه اسلام بخواهی من را یکی از نوکران و جانبازان خودش قرار بده که ای پدر گرامی گرچه من نادان بودم من را ببخش ای مادر آن شیری که به من دادی و زحمتهایی برایم کشیدی برایم حلال کن ای همسر عزیزم خدا را شکر و سپاس گذار باش که همسرت به آرزوی خود رسیدم. خداوند عالم به صابرین اجر عظیمی وعده نموده. پدر و مادر و همسر و برادر و خواهرانم برای من گریه نکنید و لباس سیاه نپوشید چون که شهیدان زنده اند. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته