loading...
شهدا شمع محفل بشریتند
عبدالله ضیاالدینی بازدید : 54 دوشنبه 15 اسفند 1390 نظرات (0)

به ارمغان آورد كه با تولدش خانواده را مسرور كرد پدرش نام اين هديه الهي را علي گذاشت.

علي كودكي آرام و دوست داشتني و پر از مهر و محبت بود .پدرش راننده ذوب آهن و مادرش خانه دار بود  .

پس از گذراندن دوران كودكي پدرش او را براي تحصيل  در دبستان سعدي ثبت نام نمود . او دانش آموزي باهوش و بسيار درسخواني بود  او تا سال پنجم ابتدايي ادامه تحصيل داد و پس از به پايان رساندن مقطع ابتدايي به علت مشكلات آن زمان و براي كمك به والدينش از ادامه تحصيل باز ماندو ديگر به ادامه تحصيل ادامه نداد .

او از نظر اخلاقي نوجواني بسيار خوش برخورد و رفتاري دلپسند و متكي به ارزش هاي اسلامي بود و در صحنه انقلاب پرشور و با نشاط بود بطوريكه پس از پيروزي انقلاب او شروع به خدمت رساني به همروستايي خود كرد و در فعاليتهايي از قبيل ساخت مدرسه ، مسجد ، لوله كشي آب و ....  در روستا به فعاليت پرداخت و با عشق و علاقه براي پيشرفت آبادي خود تلاش كرد و زحمت مي كشيد .

او در مراسم مذهبي حضوري فعال داشت و در جلسات دعاي توسل و كميل و ندبه شركت مي نمود و علاقه زيادي به نوارهاي شهيد مطهري داشت و آنها را مرتب گوش مي كرد  كه در روحيه او بسيار اثر گذاشته بود بطوريكه  پس از جنگ تحميلي  علاقه او به وطن و كشور دو چندان شد و احساس وظيفه نمود  و وظيفه خود دانست كه براي دفاع از كشور اسلامي در بسيج اسم نويسي نمود و پس از آموزش هاي نظامي كه حدوداٌ 40 روز طول كشيد بلافاصله  پس از پايان دوره آموزش به جبهه رفت .پدر و مادر همراه با دوستانش ،علي را با آيينه و قران و اسپند كردن ازدرب خانه تا كنار جاده بدرقه كردند تا اينكه او سوار ماشين شود و به جبهه برود ومادر براي آخرين با او را بوسيد و گفت علي تو را به خدا مي سپارم.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 23
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 14
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 19
  • بازدید ماه : 27
  • بازدید سال : 358
  • بازدید کلی : 2,943